بسم الله خَیر الأسماء...
* چه خوب که بالاخره شد که نباشی! فکر می کردم که وابسته تر از آنم که رهایت کنم، اما انگار –الحمدلله- داری در دست هایم جوری کوچک می شوی که حتی اگر بخواهم نیز، نمی توانم نگهت دارم! باد تو را می برد، زمان تو را گم می کند، و این بار اول است که از گم کردن چیزی خرسند گشته ام!
** یا تو باید بمانی یا من! ماندن یا نماندن من که به جایی برنمی خورد. فقط ماندنم انگار بعضی چیزها را ترک می دهد که شکسته بندی هم کار ما علیلان و واماندگان نیست. بگذار سر خم می سلامت بماند. تو را خواهم که در عالم بمانی...
وقتی قرار است دیگر حرفی در میان نباشد، بگذار حرف آخر از آن تو بماند. حرف های دریای آزاد تمام شد, همانطور که پیش تر و خیلی پیش تر باید به پایان می رسید...
*** هیچ کس نداند، تو که خوب می دانی... آه! تو می دانی! پس چه نیاز به گفتن...
**** فی امان الله...یا علی