سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و جابر پسر عبد اللّه انصارى را فرمود : ] جابر دنیا به چهار چیز برپاست : دانایى که دانش خود را به کار برد ، و نادانى که از آموختن سرباز نزند و بخشنده‏اى که در بخشش خود بخل نکند ، و درویشى که آخرت خویش را به دنیاى خود نفروشد . پس اگر دانشمند دانش خود را تباه سازد نادان به آموختن نپردازد ، و اگر توانگر در بخشش خویش بخل ورزد درویش آخرتش را به دنیا در بازد . جابر آن که نعمت خدا بر او بسیار بود نیاز مردمان بدو بسیار بود . پس هر که در آن نعمتها براى خدا کار کند خدا نعمتها را براى وى پایدار کند . و آن که آن را چنانکه واجب است به مصرف نرساند ، نعمت او را ببرد و نیست گرداند . [نهج البلاغه]

به گوش هوش بشنو...

قالَ رسول الله:

ابناء الاربَعینَ زرعٌ قَد دَنا حَصادُهُ
ای چهل سالگان! زراعتی کرده اید که درو کردن آن نزدیک شده

و ابناءَ الخَمسینَ ماذَا قدَّمتُم و ماذَا أخَّرتُم
ای پنجاه سالگان! چه چیزی پیش فرستاده اید و چه چیزی گذاشته اید؟

ابنَاءَ السِّتّین هَلُمُّوا إلیَ الحِساب لا عُذرَ لَکُم
ای شصت سالگان! بشتابید برای حساب که عذری پذیرفته نیست

ابنَاءَ السَّبعین عُدُّوا أنفُسَکُم مِنَ المَوتیَ
ای هفتاد سالگان! خود را جزو مردگان به شمار آرید.

******

از روش این فلک سبز فام             عمرگذشته است مرا شصت فام
در هر سالی از این روزگار             خورده ام افسوس خوشی های پار
باشدم از گردش دوران شگفت       کانچه مرا داد همه پس گرفت
قوتم از زانو و بازو برفت                 آب ز رخ، رنگ هم از مو برفت
عقد ثریای من از هم گسیخت       گوهر داندان هم یک یک بریخت
آنچه به جا ماند و نیابد خلل           بار گناه آمد و طول امل
زنگ رحیل امد از این کوچگاه          همسفران روی نهاده به راه
آه ز بی زادی روز معاد                  زاد کم و طول مسافت زیاد
بار گران بر سر دوشم چو کوه         کوه هم از بار من آمد ستوه
ای که بر عفو عظیمت گناه            در جلوی سیل بهار است گاه
فضل تو گر دست نگیرد مرا            عصمتت ار باز گذارد مرا
جز به جهنم نرود راه من               در سقر انداخته بنگاه من
بنده شرمنده نادان منم                غوطه زن لجه عصیان منم
خالق و بخشنده احسان تویی       فرد و نوازنده به غفران تویی


می شنوم آنچه می گویی()

v آنچه تاکنون در اینجا نگاشته شده...

یا باقیاً لا یَفنی...
[عناوین آرشیوشده]
إقتَرَبَ للناسَ حِسابُهُم وهُم فی غَفلةٍ مُعرِضُون
همین جا | به گمانم من | پیام رسان
v قبل ترها اینجا قدم می زدم:

دریای آزاد

sssssssssssssssssssssssssssssssssssssss

v نیز،خانه دوم من،در اینجاست:

تا یوسفم از چاه برآید
مولایم

sssssssssssssssssssssssssssssssssssssss

 RSS 




v به گذشته پیوست

پاییز 85
زمستان 85
بهار 86
تابستان 1386


sssssssssssssssssssssssssssssssssssssss

v آنچه می نویسم

دل نگاره ای به رنگ موج[6] . لحظه ای تأمل[4] . پیش آمدهای خوانده و ناخوانده[2] . حرفی از جنس دغدغه . خطورات ذهنی مشوش .

sssssssssssssssssssssssssssssssssssssss

v اشتراک در خبرنامه

 

sssssssssssssssssssssssssssssssssssssss

v به زبانی دیگر...

sssssssssssssssssssssssssssssssssssssssss

v چند نگاه عابر سطور دفترم بودند...

w امروز: 13 بازدید
w دیروز: 1 بازدید
w کل بازدید ها:

هرکه راضی به رضای او نشد
خود را به عذاب افکند
غافلی از اینکه هرآنجه جاری و ساری است
بر خواست اوست درویش؟!

درین بازار اگر سودی است با درویش خرسند است
خدایا منعمم گردان به درویشی و خرسندی