سلام
.
اگر گاهي دلتان مي گيرد،
اينجا اندكي درد با كمي لطافت مي دهند؛ به ديدارم بيائيد.
چشم به راهم
بسم الله...
اين آخرين پست اشکم رو درآورد...
نتونستم توي چشمات نگاه کنم بگم "چرا...؟"
مي دونستم اگه نگاه كنم، جمله تمام نكرده مي فهمي بغض كردم...
كسي كه منو آورد تو اين وادي تو بودي...وقي كار مولايم شروع شد گفتي كه تو هم هستي...
حالا بعد از ريحانه، دسته گل، يادم بماند!، و سقاخانه...شده نوبت درياي آزاد؟
باورم نمي شد كه اين دريا، اينقدر آزاد باشه...
نمي دونم كي نوبت مولايم مي رسه...؟